شاید اشتباه میکردم همه زندگیم باختم
اخه تو برام مهمی با تو ارزومو ساختم
باورش برام عجیبه که چرا دوسم نداری
دیگه پیش من نمیای و شدی ازم فراری
باورش برام عجیبه مگه بد ازم شنیدی ؟
چرا مثل اون قدیما تو جوابمو نمیدی ....
دیگه خسته از زمونم ای خدای اسمونا
بیا و بهم کمک کن به منه غریب و تنها
رفتی و مقابل من نامه هامو پاره کردی
کوچه رو با خرده کاغذ تو پراز ستاره کردی
من یک گل شکسته من و یک عینک دودی
میکنم به تازه وارد از ته دلم حسودی
عینکو بر میدارم من اشکامو پاک میکنم زود
به خودم میگم شکستی ؟همه تقصیر خودت بود
منو و اون خاطره ها رو همه را به باد دادی
فدای سرت عزیزم مهم اینه که تو شادی
جارو رو بر میدارم تا جمع کنم ستاره ها رو
می بره این ورو اون ور یه نسیم خاطره ها رو ...